مشتری رستوران پیش خدمت را صدا زد و گفت : آقا مگر نشنیده اید که حرف زدن موقع غذا خوردن کار زشتی است ؟
پیش خدمت جواب داد : . . . .
* حرف زدن
مشتری رستوران پیش خدمت را صدا زد و گفت : آقا مگر نشنیده اید که حرف زدن موقع غذا خوردن کار زشتی است ؟
پیش خدمت جواب داد : بله . . . شنیده ام .
مشتری گفت : پس چرا این ماهی قرل آلا که برایم آورده اید، لب هایش دارد تکان می خورد ؟
*ماشین لباسشویی
مریض گفت : آقای دکتر . . . لطفاً به من کمک کنید . . . من هر وقت سوار چرخ و فلک می شوم، صدای ماشین لباسشویی می شنوم !
دکتر، گوش های مریض را معاینه کرد و گفت : نگران نباش جانم . . . درمان این ناراحتی، خیلی ساده است . . . هر وقت می روی استخر، مواظب باش آب توی گوش هایت نرود !
* نمک
توی یک رستوران، مشتری عصبانی، پیش خدمت را صدا زد و گفت : من یک سوپ بدون نمک خواسته بودم . . . چرا این سوپ شور است ؟
پیش خدمت گفت : نگران نباشید قربان . . . این نمک نیست . . . شوره ی سر آشپز است !
* نعلبکی
یک نفر به حمام می رود. آب جوش بوده با نعلبکی دوش می گیرد .
*غذای خوش مزه
شادی : خواب دیدم مسافرت هستم .
پروانه : من خواب یک غذای خوش مزه را دیدم .
شادی : چرا به من ندادی ؟
پروانه : چون مسافرت بودی .